اگر مدیریت را بهشکل یک خانه درآوریم، فوندانسیون و پایه آن برنامه ریزی است. همۀ ما میدانیم در قرنی زندگی میکنیم که سرعت تغییرات بسیار بیشتر از گذشته است و سازمانی که هم آهنگ با تغییرات نباشد، با محیطی پرتنش مواجه خواهد شد. یکی از راههای مدیریت مواجهه با تغییرات و مدیریت بحران داشتنِ برنامه ریزی است.
تحقیقات مختلف نشان دادهاند اکثر شرکتهای کوچک و متوسط در برنامه ریزی استراتژیک شرکت نکردند. بیشتر ادبیات استراتژی گویای این نکته است که شرکتها برای زنده ماندن باید بهطور فعال برای آینده برنامه ریزی کنند. افزایش نرخ شکست سازمانها بسیار هشداردهنده است و برنامه ریزی راهبردی میتواند مانع این شکست شود.
در کسب و کارهای کوچک و متوسط (Small-Medium Enterprise) عملکرد و کارایی بهعنوان ابزاری برای رشد و توسعه به شمار میرود؛ نادیده گرفتن برنامه ریزی استراتژیک ممکن است باعث شود سازمانها عملکرد و پتانسیل رشد را از دست بدهند و بقای آنها در معرض خطر قرار گیرد.
اهمیت و ضرورت برنامه ریزی استراتژیک سازمان به این دلیل است که کمک میکند تکلیف بسیاری از امور مشخص شده و بهتدریج شاهد اصلاح فرهنگ سازمانی و مستقرشدن فرهنگی درست در کل سازمان باشیم. داشتن برنامه راهبردی جزو ضروریات یک سازمان محسوب شده و میتواند از یکسری مسائل جلوگیری کند؛ ازجمله:
- موازیکاری؛
- دوبارهکاری؛
- اتلاف وقت؛
- تداخل امور؛
- اسقاط تکلیف؛ به معنی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن و وظیفه خود را به دیگران محول کردن.