On time:
- اشاره به انجام شدن چیزی طبق برنامهریزی و در زمان تعیین شده دارد.
- مثال:قطار ساعت 11:30 به ایستگاه رسید (on time).
مصاحبه طبق برنامه در ساعت 3 بعد از ظهر آغاز شد (on time).
- برای توصیف شخصی که همیشه به موقع است از صفت "punctual" استفاده میشود.
In time:
- اشاره به انجام شدن کاری قبل از اینکه دیر شود دارد.
- مثال:تام به موقع به فرودگاه رسید تا پروازش را از دست ندهد (in time).
جین به دلیل عدم ارسال به موقع درخواست، شغل رویایی خود را از دست داد (in time).
- "in time" هر زمان که مهلت یا ضرب الاجلی وجود داشته باشد استفاده میشود.
- عبارت "in the nick of time" به معنی سر بزنگاه است و برای زمانی که به موقع به یک مهلت میرسید یا از یک اتفاق بد جلوگیری میکنید، استفاده میشود.
تفاوت:
- "on time" بر انجام شدن طبق برنامه تاکید دارد، در حالی که "in time" بر انجام شدن قبل از دیر شدن تاکید دارد.
- تغییر حرف اضافه از "on" به "in" معنای کاملاً متفاوتی به جمله میدهد.
مثالهای دیگر:
- The bus arrived on time. (اتوبوس به موقع رسید.)
- I need to finish the report in time for the meeting. (باید گزارش را به موقع برای جلسه آماده کنم.)
- He arrived just in time to join the group. (او درست به موقع رسید تا به گروه بپیوندد.)
- The firefighters arrived in the nick of time to put out the fire. (آتش نشانان سر بزنگاه رسیدند تا آتش را خاموش کنند.)
چه زمانی باید از «in time» استفاده کنند و چه زمانی باید از «on time» استفاده کنند و تفاوت آنها چیست؟ تفاوت ظاهری این دو عبارت در املا و تلفظ اندک است، اما کاربرد بسیار متفاوتی دارند. برای کسب اطلاعات بیشتر به مقاله کاربرد و تفاوت on time و in time در انگلیسی سر بزنید.