Give way
ناتوان شدن/ جای خود را به چیز دیگری دادن
Exp: His aching legs gave way, and he almost fell.
پاهای دردناکش نانوان شد و تقریباً افتاد
Exp: Alan’s discomfort gave way to anger.
ناراحتی آلن جای خود را به عصبانیت داد
Exp: Someday soon gasoline engine cars may need to give way to electric cars
به زودی خودروهای موتور بنزینی ممکن است جای خود را به خودروهای برقی بدهند
Give in
تسلیم شدن
Exp: He reluctantly gave in to the pressure.
او با اکراه تسلیم فشار شد
Exp: I intend to give in my essay by Monday
من قصد دارم تا دوشنبه مقاله خود را تحویل دهم
Give out
چیزی را توزیع کردن/ تمام شدن
Exp: I’ve been giving out leaflets
من اعلامیه را توزیع کرده ام
Exp: Their allowances soon gave out
کمک هزینه آنها به زودی تمام شد
Give over
تحت تأثیر یک احساس قرار گرفتن
Exp: I gave myself over to the joy of gliding down a long ski run.
خودم را به لذت سر خوردن در یک پیست اسکی طولانی سپردم
Exp: She gave him over to the police.
او را به پلیس تحویل داد
Give off
تولید/ انتشار/گسترش/بخشش
Exp: The durian fruit gives off a strong smell which many people don’t like, but most people think its soft yellow flesh is really delicious.
میوه دوریان بوی قوی می دهد که بسیاری از مردم آن را دوست ندارند، اما بیشتر مردم فکر می کنند که گوشت زرد نرم آن واقعا خوشمزه است.
Give up
دست از تلاش برداشتن؛ پذیرش شکست.
Exp: He wasn’t the kind of man to give up easily
او از آن نوع مردها نبود که به راحتی تسلیم شود
Exp: He gave himself up to pleasure
او خود را به لذت رساند
Give it a shot = give it a try
تلاش کردن/ امتحان کردن
Exp: I gave my best shot in doing the project.
حداکثر تلاشم را در پروژه به کار بردم
در انگلیسی حدود ده فعل پرکاربرد وجود دارد که give یکی از آنهاست. در مقاله کالوکیشن های پرکاربرد give در زبان انگلیسی که توسط آکادمی تات منتشر شده است، به ترکیبات و کالوکیشنهای فعل give در انگلیسی می پردازیم.